^^^^^*^^^^^
دلم آرامش میخواهد
ازهمان هایی که کنارت مینشتم سرم را روی شانه ات میگذاشتم و تو خودت خودکار شروع به حرف زدن میکردی
اصلا انگار میدانستی من آرامشم را لابه لای کلماتت به دست می آورم، میگفتی و میگفتی تا چشمانم گرم شوند و خوابم ببرد
برایم سوال است که چرا هرگاه از خواب بیدار میشوم تو کنارم نیستی؟
نکند تقدیرم اینگونه است که هرگاه از وجودت آرامش بگیرم تو میروی؟
اگر اینگونه است حاضرم تمام هنجار ها و حواشی دنیا را به جان بخرم فقط برای یک ثانیه بیشترکنار تو بودن
آرامشت ارزانی خودت وجودت را به من ببخشی اگر